کد مطلب:152452 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:318

احساس گناه در بین مسلمین
یكی دیگر از آثار نهضت و شهادت سیدالشهدا (ع) این بود كه مردم پس از مدت كوتاهی متوجه عدم توانایی و ضعف نفس خود شدند، لذا احساس عمیق ندامت و گناه كرده و چنین اندیشیدند كه برای جبران این اهمال كاری و غفلت، و نیز برای طلب بخشایش الهی، باید جانبازیهای مشابهی را انجام دهند. و از جمله كارهای امام زین العابدین (ع) این بود كه كوشید این احساس گناه را شعله ور سازد. از این رو به گروه انبوهی از مردم كوفه نهیب زده و فرمود:

«ای مردم، شما را به خدا سوگند می دهم، آیا شما فراموش كردید كه نامه ها برای پدرم نوشتید و چون به سوی شما آمد، به او خدعه و نیرنگ زدید؟! شما با پدرم عهد و پیمان بستید و با وی بیعت كردید، اما بیعت خود را شكستید و او را به قتل رساندید پس هلاكت بر شما باد و با این توشه ای كه به آخرت فرستادید هلاكت بر شما باد. چه رأی زشت و پلیدی را كه برای خود پسندیدید! آنگاه كه به دیدار پیغمبر خدا (ص) می شتابید و به شما بگوید: «عترت مرا كشتید، هتك حرمت مرا كردید.» با چه دیده ای به او نظر خواهید كرد؟ و سرانجام به شما خواهد گفت: «از امت من نخواهید بود» [1] .

این احساس گناه عامل همیشه شعله وری بود كه مردم را برای شورش و انتقام جویی همواره به جلو می راند.

استاد «عادل ادیب» در این باره می نویسد: شهادت فجیع امام حسین (ع) در كربلا موجی شدید از احساس گناه در وجدان هر مسلمانی برانگیخت. آنان پی بردند كه می توانستند او را یاری دهند. اما از آن پس كه با او برای قیام پیمان بستند، او را یاری نكردند. این احساس گناه دو جنبه داشت: از یك طرف انسان را وادار می ساخت كه گناهی را كه مرتكب شده با كفاره بشوید، و از طرف دیگر نسبت به كسانی كه او را به ارتكاب چنین گناهی واداشته بودند، احساس كینه و نفرت كند. به طوری كه انگیزه انقلابهای متعددی كه در اثر قتل امام (ع) برپا شد، همان كفاره یاری نكردن به حضرت او، و انتقام گرفتن از امویان بود.

مقدر چنین بود كه آتش این احساس گناه، پیوسته برافروخته بماند و انگیزه انتقام از بنی امیه در هر فرصت به انقلاب و قیام بر ضد ستمگران منتهی گردد. [2] .

باری، بر اثر شهادت امام حسین (ع) این آیه شریفه مصداقی روشن یافت:

«و یوم یعض الظالم علی یدیه». [3] .

و روزی كه ستمكار دستهای خود را از پشیمانی می گزد.


[1] سيرهء امامان، سيد محسن امين، ص 188.

[2] زندگاني تحليلي پيشوايان ما، عادل اديب، ص 149.

[3] سورهء فرقان، آيه 27.